آقا چن سال پیش تو دوران مدرسه،یه شب ساعت 12 شب داشت برف میومد..
ما هم خوشحال شدیم که حتما فردا تعطیله دیگه!!!
یهو برف قطع شد؛بارون اومد برفا آب شد؛بعدش بارونم بند اومد...
دیگه کم مونده بود نصفه شبی خورشید هم شروع کنه به تابیدن!!!!!!
.
.
یه سوال داشتم ازتون:
تو ذهن شما هم ابوریحان بیرونی،ابوعلی سینا،سعدی،زکریای رازی،
خیام و باباطاهر قیافه هاشون یکیه؟؟یا فقد تو ذهن من اینطوریه؟؟؟
.
.
دختر سال 1350 : عاشقم باش ولی دست بهم نزن ...
دختر سال 1360 : دست بزن ولی نبوس ...
دختر سال 1370 : ببوس ولی نکن ...
دختر سال 1380 : بکن ولی بکسی نگو ...
دختر سال 1390 : زود باش بکن وگرنه بهمه میگم بی عرضه ای ...
دختر سال 1400 : بخواب میخوام بکنمت ...
دختر سال 1410 : دخترها بیاید کون اوردم بکنیم
----------------------------
تازگیا به این پی بردم
در خانواده ما هرجا سخن از انحراف است،
نام زیبای من میدرخشد!
بعععله متاسفانه..
-----------------------------------------------------------------
ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﻣُـــــــــــــــﺮﺩﻡ ..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺧﺪﺍ ﻧﮑﻨﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﭼﻪ ﭘﯿﮕﯿﺮﻡ ﻫﺴﺖ |: ﻣُﺮﺩﺷﻮﺭِ
ﺭﻳﺨﺘﺘﻮ ﺑﺒﺮﻥ
ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﻴﻜﺸﻪ , ﺣﻠﻮﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻱ |: ؟
سرتو بنداز پایین..
ﮐﺼﺎﻓﻂ !
دختره میره منشی بشه میگن چقدر حقوق میخوای؟
میگه یک میلیون! :|
میگن بابا مدیر عامل 800 هزار تومن میگیره !
گفت : ﺳﻠﺎﻡ ﺧﻮﺑﯽ؟
ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺠﺎﻟﺖ : ﺧﻮﺑﻢ ﻣﺮﺳﯽ!
گفت : ﭼﯿﮑﺎ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﺩﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ؟
گفت :ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﻟﺎﻥ ﺑﯿﺎﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ؟
ﻋﺼﺒﯽ ﺷﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﻫﻨﻮﺯ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ.
ﯾﻬﻮ گفت : ببین بعدا ﺑﻬﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ!ﺍﻟﺎﻥ ﯾﻪ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺸﻮﯾﯽ همش ﺩﺍﺭﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ ..!
من :|
آفتابه :))))))
--------------------------------------------------------------------
به ترکه میگن با آب و برق و خاک جمله بساز میگه : خاک بر سر من که آبم مثل برق میاد...
---------------------------------------------------------------------------
دوست دختر غضنفر داشته براش ساك ميزده يه دفعه وسط كار ميگه پول ميدي ياگاز بگيرم!
یارو ميگه ميخوري يا بشاشم؟!
طرف می میره اون دنیا بهش میگن ساعتا رو میبینی واسه
خیانت زناست.
هر یه بار که خیانت کنه عقربش یه دور کامل می چرخه.
میگه مال زنم کو؟
میگن اونو بستیم به سقف جای پنکه سقفی.
.
.
.
خبر فوري: هنوز كنكور در قزوين ادامه دارد،
به گزارش بي بي سي هنوز داوطلبين جرأت
نكردن دفترچه سولات را از روي زمين بر دارند
___________________________________
همان مردی که شد دلخون لیلی
که میگفتن بهش مجنون لیلی
حدیث عشق او هم یک کلک بود
فقط میخواست بذاره ک*و*ن.. لیلی
مامان خسته از سر کار میاد خونه و علی کوچولو میپره جلو میگه: سلام مامان
مامان: سلام پسرم
علی کوچولو: مامان امروز بابا با خاله سهیلا اومدن خونه و رفتن تو اتاق خواب و درو از روی خودشون قفل کردن و....
مامان: خیلی خوب عزیزم هیچی دیگه نمیخواد بگی، امشب سر میز شام وقتی ازت پرسیدم علی جان چه خبر بقیه اش رو جلوی بابا تعریف کن سر میز شام پدر با اعتماد به نفس در کانون گرم خانواده مشغول شام خوردنه که مامان میگه: خوب علی جون بگو بیبنم امروز چه خبر بود؟
علی کوچولو: هیچی من تو خونه بودم که بابا با خاله ....
بابا: بچه اینقدر حرف نزن شامتو بخور
مامان: چرا میزنی تو پر بچه بذار حرف بزنه ...بگو پسرم
علی کوچولو: هیچی من تو خونه بودم که بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و..
بابا: خفه شو دیگه بچه سرمونو بردی شامتو بخور!
مامان: به بچه چیکار داری چرا میترسی حرفشو بزنه....بگو علی جان
علی کوچولو: هیچی من تو خونه بودم که بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نیگا کردم دیدم که ....
بابا: تو انگار امشب تنت میخاره! برو گمشو بگیر بخواب دیر وقته.
مامان: چیه چرا ترسیدی نمیذاری بچه حرفشو بزنه؟ نترس پسرم، بگو
علی کوچولو: هیچی من تو خونه بودم که بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نیگا کردم دیدم بابا داره با خاله سهیلا از اون کارایی میکنه که تو همیشه با عمو سعید میکنی
زن: خبر خوب! من حامله هستم، تو بالاخره پدر شدی !
مرد: چمدانت را ببند، همين حالا و براي هميشه از اينجا برو !
زن: چرا؟!
مرد: من دو سال قبل بدون اين كه به كسي بگويم، عمل وازكتومي انجام دادم!
زن (با گريه و جيغ): اگر به من توجه ميكردي، اين اتفاق هرگز رخ نميداد،
من تمام اين مدت با پسرخالهام ميخوابيدم چون تو هميشه
منشی هاي شركت را بيشتر از همسرت دوست
داشتي، بزرگترين دروغت هم اين بود كه بهم گفتي عاشقم هستی !!!
مرد: نه!
بزرگترين دروغم اين بود كه گفتم عمل وازكتوميداشتهام !!!
_______________________________
نظرات شما عزیزان:
мя ѕнєяνιη |